- سمن رخ (دخترانه)
- سمن چهره
معنی سمن رخ - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
زیرک، با ادراک و با فراست، زود فهم
معطر، خوشبو مانند یاسمن
بدنی لطیف و سفید و خوشبو
سیه چرده، بی آبرو بیعزت، شرمنده
کسی که بدنی لطیف، سفید و خوشبو دارد
بمعنی فرشته موکل آتش و پنبه کوهی و حیوان معروف است، نام جانوری که در آتش متکون میشود
آنکه سمن در بر گرفته و بوی خوشی از آن بر آید، آنکه برش همچون سمن باشد سپید تن دلبر سمنبر
سمندر، جانوری با دم بلند و دست و پای کوتاه شبیه مارمولک که در آب و خشکی زندگی می کند و در مکان های تاریک و مرطوب به سر می برد،
جانوری افسانه ای که درون آتش زندگی می کند، اسمندر، سمندور، سامندر،برای مثال به دریا نخواهد شدن بط غریق / سمندر چه داند عذاب الحریق (سعدی۱ - ۱۰۳)
جانوری افسانه ای که درون آتش زندگی می کند، اسمندر، سمندور، سامندر،
واحد اندازه گیری وزن برابر با ۱۶۰ سیر یا ۴ من معمولی
آسان و روان، برهنه یکی از سنگ های نوزده گانه سرواد، اسب تیز تک
خوبروی و زیبا
((سَ مَ دَ))
فرهنگ فارسی معین
جانوری دوزیست شبیه سوسمار، چهارپا دارد و رنگ پوستش تیره است با لکه های زرد. می گویند در آتش نمی سوزد